خسته شدم از جدایی از تنهایی از بی کسی
[امیرحسین مدرس]
خسته شدم از انتظار از قُصه های روزگار
[رضا عطاران]
بی همدمی این عشق پوچ و دمدمی
رنگ و ریا نقش و دروغ
یه آسمون بی فروغ
تنهاتر از تنها منم دیروز بی فردا منم
شیدا منم رسوا منم
سهم من از این دنیا چیه؟!
کجای این دنیا منم؟!
نامهربون آشنا بسه دیگه تنهام نزار
سـُفله سکوت و می شکنه این گریه های تلخ من
تو دیگه با نبودت طعنه به عشق من نزن
وا کن پر پروازم و
تو آبی این آسمون
بیا تا با اومدنت
پر بکشه تنهایی مون
تو آبی این آسمون
عابری که گمراهه اسیر دست گناهه
تو که مهربونترینی تو که خوب و بهترینی
فرصت بخشش اگه هست ببخش من و که دلتنگم
از این همه غریبی