_برادر کوچکتر
سگِ خونه باش
بچه کوچیکِ خونه نباش
دوتا قاشق کم آوردم بپر بیار پسرم
داداش گلم برو دوتا نون بیگیر
بابا جون اون کنترلُ از تهِ اتاق خواب آخری بیار واسم
داداشی(مثلن آبجی) برو از سر کوچه بستنی واسم بخر یکیم واس خودت بخر
تو دسشوییم نفر آخر بودم
والا
خرسای گنده انگار من باک اضاف داشتم که اونا سریعتر میپریدن تو دسشویی
فقط تو آب خوردن ما نفر اول بودیم
میگفتن کوچیکتره طاقتش کمتره
که اونم کوفتمون میشد تا بخوریم
یه جوری نیگام میکردن فک میکردم بعد همین آبه میخان سرمو بزارن دم باغچه ببُرن
2_حیوون
شنیدین
می گن چون خوک حیوون بی غیرتیه، خوردن گوشتش آدم رو بی غیرت می کنه؟ الان
دارم به تاثیر گوشت گوسفند و گاو تو این فرهنگ فکر می کنم.
3_فیلم هندی
ماندگارترین
سکانس سینما هند که دیدم این بود: یارو میخواست خودکشی کنه، تفنگ رو گذاشت
رو سرش، دوبار پشت سر هم شلیک کرد!!!! یعنی با اولی نمردی داداشِ
گلم؟؟؟؟!!! از گوشت رد شد از اونیکی زد بیرون؟ یعنی به گاف گفتی برو ...
بخور!!!!
5_پیرمرد
یارو
پیره مرده سنه خره حضرت نوحو داشت از صب تو پارک کناره من نیشسته بود یه
بند از عیاشی های دورانه جوونیش زر میزد..! دسه اخر هم پاشد گف خب دیگه ظهر
شد سه ساعته وقته منو گرفتی! من پاشم برم مسجد نماز ظهرمو جماعت بخونم
ثوابش بیشتره.!!
6_ایوب
آگهی نیازمندی ها
به هفتاد میلیون ایوب برای زندگی در ایران نیازمندیم!
7_دختر خالم
چند روز خالم اینا با بچه هاش از شهرستان اومدن خونه ما
الان بگم رشت میبندین به رشتی بودن واسه همین میگم شهرستان
خاله ام یه دختر سه ساله داره که اصن با مقوله حجاب، ببخشید لباس میونه خوشی نداره
تو این ۳ روز که خونه ما بودن یادم نمیاد با لباس دیده باشمش
بیرونم که میره کمترین لباس رو حاضره تنش کنه
تا هم خالم بهش میگه سارا بیا یه چیزی تنت کنم میگه فقط شولت
اصن شعارش اینه
چند بار که به زور میخواستن لباس تنش کنن جیغ میزد گریه میکرد میگفت من که گفته بودم لباس نه فقط شولت
من نمیدونم این بدبخت واسه چی جا جزایر قناری و هاوایی تو این خراب شده به دنیا اومد
خدا چند سال دیگه بهش رحم کنه
از الان عزا گرفتن پدر و مادرش واسه مدرسه اش
8_برنامه ریزی
من
همه جور موزیکی ریختم تو موبایلم، از شوپن گرفته تا منصور، چون نمی دونم
از سر کار تا خونه که میرم ممکنه تو چه مودی باشم، بعد اینا از آدم می خوان
برای آینده برنامه ریزی کنم!
9_کلاس اه اه
یک حقیقت تلخ:
توی تختخوابتی، ساعت 6 صبحه، 5 دقیقه چشمات و میبندی . . . و ساعت 7:45 دقیقه ست
توی کلاسی، ساعت 9:30 صبحه، 5 دقیقه چشمات و میبندی . . . و ساعت هنوز 9:31 دقیقه است !
10_انشا حیوانات
انشای دانش آموز کلاس دوم دبستان
ما حیوانات را خیلی دوست داریم، بابایمان هم همینطور. ما هر روز در مورد
حیوانات حرف می زنیم ، بابایمان هم همینطور. بابایمان همیشه وقتی با ما حرف
می زند از حیوانات هم یاد می کند، مثلا امروز بابایمان دوبار به ما گفت؛
توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟ و هر وقت ما پول می خواهیم
می گوید؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟
چند روز پیش وقتی ما با مامانمان و بابایمان می رفتیم خونه عمه زهرا یک
تاکسی داشت می زد به پیکان بابایمان. بابایمان هم که آن روی سگش آمده بود
بالا به آقاهه گفت؛ مگه کوری گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته یابو، پیاده
می شم همچین می زنمت که به خر بگی زن دایی، بابایمان هم گفت: برو بینیم
بابا جوجه و عین قرقی پرید پایین ولی آقاهه از بابایمان خیلی گنده تر بود و
بابایمان را مثل سگ کتک زد. بعدش مامانمان به بابایمان گفت؛ مگه کرم داری
آخه؟ خرس گنده مجبوری عین خروس جنگی بپری به مردم؟
ما نتیجه می گیریم که خیلی خوب شد که ما در ایران به دنیا آمدیم تا بتونیم
هر روز از اسم حیوانات که نعمت خداوند هستند استفاده کنیم و در موردشان حرف
بزنیم و و نمی دانیم اگر در ایران به دنیا نیامده بودیم چه کاری باید می
کردیم.
11_دختر دایی
دختر داییم توی بغلم نشسته مامانش صداش میکنه
برمیگرده به من میگه اینجا جای منه کسی نشینه تا من بیام !!
12_نیسان
نیسان
وانت شاخ به شاخ رفته بود زیر کامیون. میگفتن رانندش مُرده. تنها چیزی که
میشد از لاشهء ماشین تشخیص داد نوشتهء پشتش بود: «دوستم بدار، شاید فردایی
نباشد
13_استتوس
طرف استتوس نوشته که:
Iran sarzamine bi karan
بعد دوستانش اومدن براش کامنت گذاشتن که ایول راست گفتی!!! اینجا همه
بیکارن! بعد اون بنده خدا هم با احساساتی جریحه دار شده جواب داده که
منظورش بی کران بوده!!! نه بی کاران! خوب قربونت برم فینگیلیش ننویس!!!
عزیز من فینگیلیش ننویس!!!
14_پیتزا
من یه دفعه پیتزا گرفتم فقط نون بود و پنیر، نشستم با سبزی خوردم!!!!!!!